شوق پابوسی تو را دارم ...

شوق پابوسی تو را دارم ...

... تو که از حال من خبر داری
شوق پابوسی تو را دارم ...

شوق پابوسی تو را دارم ...

... تو که از حال من خبر داری

دلتنگی ...

یا مجیب

این روزها همه دلتنگ اند... کربلا، جمکران، ظهور، شب اول محرم، شب های آخر صفر، سال گذشته و و و ...

من اما... دلم هوای امام رضا کرده...

یادش بخیر :

بر در باب الجوادم / آستان پاک درگاهت / همان درگاه زیبایی که در شیرینی رؤیای خود دیدم / همان رؤیا که دیدم شد در عرش حرم باز و / کبوتر گرد گنبد مست پرواز و / همه گرم مناجات و نماز و / سجده و راز و نیاز و  زمزمه با یار / 

بر در باب الجوادم / روبرویم گنبد زیبای گوهر شاد / دلم دارد هوای پنجره فولاد / تا گردد دخیل آن مشبک که مرامش از قدیم این بوده که دلهای زخمی را شفا می داد / برات کربلا می داد / آه ... گفتم کربلا... می سوزد این نوکر به شوق لحظه ی دیدار/

بر در باب الجوادم / از اینجا قسمتی از گنبدت پیداست / گنبد زرین زیبایی که طوفش آرزوی قلب های عاشق و شیداست / و بر آن پرچم زیبای سبز هاشمی برپاست / خودمانی بگویم گنبدت در این جهان بی تاست  / همه گویند اینجا درگه آقای خوبی هاست / اما خاک بر رویم ... که تنها خاک... بارگاه و گنبد و صحن و ضریح مادرت زهراست / تازه آن هم مخفی و مجهول و ناپیداست / فدای قبر مخفی تو ای قربانی مسمار/

بر در باب الجوادم / با دلی پر از تلاطم همچو طوفان / با نگاهی تر ز باران / در حریم حضرت سلطان / زیارت نامه در دستم / و میخوانم به اذن مادرش محبوبه ی دادار /


پی نوشت :

دلخوشی هامان چه زود تمام شدند... محرم، صفر، جمعه...

امید غریبان تنها کجایی؟!


نظرات 6 + ارسال نظر
مهندس آی تی!!! سه‌شنبه 10 دی 1392 ساعت 23:11

سلام برادر. دلمون رو هوایی کردی.
یعنی میشه یه بار دیگه ، دور هم ، حرم اما رضا (ع) ، همچین عکسایی بگیریم؟!

یا اما رضا (ع)

سلام عزیزم. انشالله داره مقدماتی فراهم میشه که فاطمیه اول بریم محضر حضرت ارباب کربلا. انشالله اونجا، دور هم، بین الحرمین اقامه عزا کنیم.
میای که؟!

امین سه‌شنبه 10 دی 1392 ساعت 11:49

فوقش میاین بندر با هم میریم

میای کربلا؟! انشالله آخر سال داریم کاروان می بریم.

امین سه‌شنبه 10 دی 1392 ساعت 03:29 http://313tadbir.blog.ir

سلام
به به تو چه روزهایی این عکس رو گذاشتی، روزهایی که مشهد غوغاس
دو سال پیش که چهل و هشتم(خراسانی ها به روزشهادت امام رضا چهل و هشتم میگن،ار شهادت امام حسین تا امام رضا) میگفتم: چهل و هشتم مشهد بودم، غوغایی بود؛ فاصله ی حرم تا میدون شهدا رو ضرب در دو کن؛ فاصله ی خونه ای بود که اونجا بودم از خونه اومدم بیرون برم به سمت حرم، تو فکر بودم با چی برم، رسیدم سر خیابون دیدم ملت ریختن تو خیابون پیاده دارن میرن سمت حرم؛ اون روز تو مشهد عجب شور وحالی بود ؛ان شا الله سال دیگه چهل و هشتم با هم بریم مشهد یه حالی ببریم، شما گروهت رو بیار منم خودم میام.

سلام امین جان! تو هم زدی تو کار خاطرات ها!
این عکس تقریبا همون زاویه ایه که بچه ها جمع شدن و روضه و اذن دخول خوندیم.
انشالله سال بعد . به شرط این که سبزوار یه توقف یه روزه داشته باشیم. به میزبانی تو...
(اگر چه میدونم تو از این بندر تکون نمیخوری!!!!!)

اطهر 3 دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 18:48

آمدم کنج این حرم تا که

یک گدا یا که خاک پا بشوم

بعد گردش به دور مرقد تو

عازم کوی کربلا بشوم

سلام
ممنون که سر زدین.

دوست خوب شنبه 7 دی 1392 ساعت 15:10

سلام چطوری چه عجب ناپرهیزی کردی وبلاګت رو بروز کردی می خواستی یه دفعه ای سالګرد افتتاح وبلاګت به روزش می کردی از این کارهابیشتر بکن راستی چه خبر از شهرتون دوباره هوایی مشهد شدم یادش بخیر عامو مشهد بی خوابی همش خاطره است انشالله نظربعدی برای پست بعدی سال آینده یاعلی

سلام. چه کنیم دیگه! چه خبرا؟!!!
پست بعدی سال آینده؟! یعنی من قراره این قدر زود به زود پست بذارم؟!

14سپهر شنبه 7 دی 1392 ساعت 08:27

سلام.
یادش بخیر اون شب هوا سرد بود بارون داشت نم نم میبارید
شب اول تشرف بود که همونجا دل بچه هاشکست و بارونی شد چشماشون.
یادش بخیر.یاعلی

سلام. یادش بخیر کنج صحن جامع، ورودی باب الجواد، روبروی گنبد طلا...
ممنون که سر زدین...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.