شوق پابوسی تو را دارم ...

شوق پابوسی تو را دارم ...

... تو که از حال من خبر داری
شوق پابوسی تو را دارم ...

شوق پابوسی تو را دارم ...

... تو که از حال من خبر داری

اشک ، عشق ، انتظار ...

بسم الله الرحمن الرحیم
پرده اول / همراه کاروان ، شام ولادت حضرت رحمه للعالمین ...
هوا ابری بود، مثل حال و هوای دل بچه ها. بارون نم نم می بارید و کف صحن رو تر کرده بود... کاروان، زیر نم نم بارون، تو ورودی باب الجواد، رو به حرم ایستاد. روبروی ما، از پشت گنبد فیروزه ای گوهرشاد، قسمتی از گنبد زرد و طلایی آقا امام رضا دیده می شد . نمی دونم چی شد که یهو بغض همه ترکید... نگاه ها به گنبد طلا دوخته شد ... حالا دیگه چشمای بچه ها هم بارونی شده بود... اشک بود و عشق بود و انتظار...
صدای حاج محسن بلند شد. انگار یاد چیزی افتاده بود. شاید شکوه حرم امام رئوف ، اون رو یاد خاطرات مدینه انداخته بود : « بچه ها! تا می تونین اینجا بلند بلند گریه کنین. آخه کنار بقیع نمیشه راحت گریه کرد. » بنا نبود شام عیدی روضه خونده بشه. اما انگار ... دلها هوای مادر رو کرده بود. حرف مدینه بود و بقیع و مادر ... « خانم ها! اگه میخواین برای مادر پهلو شکسته تون گریه کنین، جاش اینجاست. خانم ها رو تو بقیع راه نمیدن. » روزی شام عیدی ما، شده بود حس و حال شبهای فاطمیه هیئت. یه چیزی تو مایه اون لحظه هایی که نمایشگاه و نشریات و برنامه های هیئت رو تقدیم امام رضا می کردیم. چقدر شیرین بود ....  لحن صدا عوض شد : « بر در باب الجوادم / آستان پاک درگاهت / همان درگاه زیبایی که ... » و می خوند و ما می باریدیم و اشک بود و عشق بود و انتظار ...
... شعر رسید به اونجا که : « ولی مادر ، هنوز این نوکر خسته هوای کربلا دارد / دوباره دست حاجت رو به درگاه شما دارد / مگر فرزند غیر از دامن مادر کجا دارد؟! » ... و زیر نم نم بارون ، ورودی باب الجواد ، روبروی گنبد طلا ، کاروان با چشمهای بارونی اذن دخول می خوند ....

پرده دوم / روبروی تصویر ضریح ...
روبروی تصویر ضریح ... ضریح شش گوشه ... و باز هم اشک  و عشق و انتظار ... انتظار حرم ، انتظار حسین ...  


شوق پابوسی تو را داریم ، حسرت آن ضریح شش گوشه
گوشه چشمی ، عنایتی ، لطفی ، تو که از حال ما خبر داری*  


یا حسین   

 

* شعر از آقای سید محمد جواد شرافت

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت :

انشاءالله پرده سوم / روبروی ضریح شش گوشه ...